درخواست از مهندس جهانشاهی برای ماندن در هتل آرمان

اصغری آسانسور

/ #7

2015-10-22 07:42

مهندس جان بِگِردُمت، چرا مو رِ تِنها گذاشتی؟ یادته اوو قِدیما دوتایی تنها با هم با بالابر مِرَفتِم تو طبقه ها دور دور؟ از وختی رِفتی دِگِه بوی عرقت تو آسانسور نمِپیچه.

 

مهندس جان، شاعر مِگه:

رفتی و بی تو دِلُم پر درده

پاییز قلبُم ساکت و سرده

 

حالا کی خین عرب در خدمت بِشِم؟